یکی از کارکردی که برای تفریحات ذکر میکنند که تا حدی درست است، پرت کردن حواس فرد و متوجه کردن او به لذتهای آنی است تا با توجه به آنها از دردهای واقعی خود غافل شود.
به نظرم یک بُعد این که قرآن از دنیا با عنوان لهو و لعب یاد کرده میتواند این جنبه باشد. غالبا آن قدر درگیر حیات دنیایی و لذات اندک آن میشویم که از سوالات اصلی حیاتمان باز میمانیم.
به نظرم نظر جناب مارکس که معتقد بودند «دین افیون تودههاست.» ناقص است و اگر کمی دقت کنیم متوجه خواهیم شد که اگر ندانیم کیستیم و باید چه کار کنیم و قرار است به کجا برسیم و در این حالت درگیر حیات دنیایی شویم کل دنیا و متعلقات آن (چه مادیات و چه معنویات) افیون خواهند بود و تنها ابزاری خواهند بود برای بیخیال شدن و آرامش غیر حقیقی پیدا کردن که البته هیچگاه این حس و درد از بین نخواهد رفت.
به نظرم چه این بی خیالی و آرامش غیرواقعی توسط دین و هیات ایجاد شود و چه توسط بهره بردن از لذات دنیایی؛ این بیخیالی مذموم خواهد بود.
این برداشت شخصی بنده بود و لزوما مطابقت با نظر اسلام ندارد، لذا اگر اشکالی وارد میبینید به بنده تذکر دهید.
تشکر